CNN
–
اگر بتوانید اروپای یک سال سرگیجهآور پیش را بهخوبی به خاطر بیاورید، شاید بزرگترین شگفتی که اکنون در آن قرار داریم، میزان یادآوری ارزشها و هدفهای غرب به غرب است.
تهاجم ناخواسته روسیه به اوکراین به عنوان پادزهر ناخواسته شش سال پوپولیسم ناشیانه و شوک اقتصادی و روانی عظیم ناشی از همه گیری بود. همچنین برای مقابله با این احساس که اخلاق و فضیلت ارزشها در مواجهه با چالشهای فراوان ناشی از بحرانهای جهان کهنه میشوند، کار کرد.
برای بیان این نکته نباید به مرگ هزاران اوکراینی بی گناه، تهدید حمله هسته ای و تسطیح این همه کشور نیاز بود. اما شاید انزجار از جنگ وحشیانه و ناشایست پوتین است که به اروپا و بقیه غرب کمک کرد تا حس جمعی از هدف را دوباره کشف کنند.
در روزهای اولیه جنگ، چشمان سه پیرمرد به داخل ون ما در پوساد پوخروفکا فرورفته است، آنها ناامید از فرار از گلوله بارانی که دنیایشان را از هم پاشیده بود، هنوز هم مرا آزار می دهد: آنها با هق هق گفتند که حتی نازی ها آنها را اینطور کتک نمی زدند. . آنها هرگز فکر نمی کردند آنقدر عمر کنند که بدتر از دهه 1940 را ببینند.
جنگها میتوانند بررسی رفتار هر دو طرف را تا حدی تشدید کنند که بتوان هر یک را به درجاتی از تخلف متهم کرد. بنابراین، مهم است که در این مرحله مکث کنیم و زشتی روشی را که روسیه به راه انداخته است، در نظر بگیریم.
اولاً، مسکو حتی نمی پذیرد که در جنگ است – نشانه ای از منظره خیالی که می خواهد در آن بجنگد.
ثانیاً، مسکو به سرعت ارتش حرفهای خود را سوزانده است، دانشجویان را به جبهه میبرد و به امواج انسانی اسرای روسی در سنگرهای اوکراینی متوسل میشود. عدهای در تابوتها برمیگردند، مجروحان برای مبارزه به عقب فرستاده میشوند.
ثالثاً، فقدان پیچیدگی – یا حتی خودآگاهی اولیه – چشمگیر است. به نظر می رسد فرماندهی عالی روسیه حتی نمی خواهد به میزان بد بودن آن رسیدگی کند. در پسزمینه، تهدید نیروی هستهای به طرز نامناسبی به صدا درآمده است – در سیگنالهای تپنده سینه از یک کرملین ضعیف که در حال شکست دادن متعارفترین جنگها است – به نظر میرسد که تقریباً نتیجه معکوس داشته است، و غرب را به اقدام هماهنگ در چهره چیزی که به باج خواهی هسته ای تبدیل می شود.
پاسخ اوکراین سوخت بیشتری برای اتحاد غرب بوده است. نبوغ دفاع اوکراینی ها را تقویت کرده است. یک جنگنده دفاع سرزمینی، معروف به «گراف»، میتواند ساعتها در کراماتورسک درباره پیچیدگیهای همگامسازی نظارت هواپیماهای بدون سرنشین با توپخانه صحبت کند، سپس به نقش پیمانکاران خصوصی غربی در جنگ روی بیاورد و با انتقادی داغ از نقش اعتیاد به الکل پایان دهد. و فساد بر روی استخوان های برنامه هسته ای روسیه خواهد بود.
اوکراین بهترین و باهوش ترین خود را برای جنگ می فرستد و سریعتر از حد تصور خود را با جنگ تطبیق می دهد، در حالی که روسیه محکومان را مجبور می کند مستقیماً در میان تگرگ گلوله های مسلسل های کیف فرار کنند.
در سال گذشته، ترس از مسکو شروع به تبخیر کرده است. دشمن جنگ سردی که میتوانست جهان ما را تبخیر کند – که کلاهکهایش تهدیدی برای بسیاری از انیمیشنها و فیلمهای دوران کودکی در دهه 80 بود – هنوز بهبود نیافته و کوری درونی و بیهویتی که منجر به فروپاشی شوروی شد را از دست داده است. به همان اندازه بد است، فقط ناامیدتر – نخبگانش دو بار تحقیر شدند، اول در دهه 90 و اکنون.
مردگان روسی که من شاهد آن بودم، در حالی که اوکراین در تابستان امسال در خرسون پیشروی می کرد، در سراسر جاده پراکنده شده بودند، با یک تشک خواب و دستکش های تمرینی برای راحتی، و فقط زره زنگ زده در پشت خود بودند.
چیزی غم انگیز در مورد سرعت سقوط روسیه وجود دارد. شايد سزاوار است، اما در ضمن مکث کنيد تا به ياد بياوريد که سالهاي اول پوتين، با وجود کشتارهايشان در چچن و خفه کردن آرام مخالفان، هسته اصلاحات اقتصادي و پيشرفت را براي روسهاي عادي داشت. پوتین در حال ایجاد طبقه متوسطی بود که در نهایت سقوط او را به خطر می انداخت.
اکنون همه چیز از بین رفته است و جمعیت رو به کاهش برای سالهای آینده در لبههای اروپا سرازیر خواهد شد. خواه روسیه نیاز به توبیخ شدید داشته باشد یا نه، تأثیر سقوط آن مشکل دیگری خواهد بود که اروپا باید از نزدیک تحمل کند.
آنچه که در مورد انتخابی که مسکو بر غرب تحمیل کرده است شگفت آور است – به دنبال شکست استراتژیک خود در اوکراین به جای مماشات محدودش – این است که اروپا یک سال پیش در جهت دیگری حرکت می کرد.
بودجههای دفاعی با به رسمیت شناختن خباثت روسیه در حال افزایش بود، اما امید گسترده این بود که پوتین یک همسایه خوشخیم و بداخلاق باشد که بر سر حصار مرزی بحث میکند، نه یک غارتگر وحشی که برای بازسازی امپراتوری آنقدر پیر شده بود که حتی سنش را هم نداشت. تا آن را به طور کامل دیده باشید
غرب درگیر اقدامی برای حمایت کامل از اوکراین است که منصفانه است که بگوییم اکثر مقامات آن یک سال پیش آن را بسیار تحریک آمیز تلقی می کردند. ارسال تانک، فکر کردن به F16، آموزش سربازان… سخت است استدلال کنیم که این جنگ ناتو هم نیست، که توسط نیابتی جنگیده شده است.
آیا چیز بدی است؟ برای اوکراین، بله، که قربانی آن هرگز نباید اتفاق می افتاد. خسارات زیادی پنهان می ماند: به یاد می آورم که در ابتدای جنگ در داخل ساختمان اداری میکولایف بودم و می لرزیدم. اکنون تنها چیزی که می توانم به آن فکر کنم این است که وقتی موشکی در ماه مارس آن را به دو نیم کرد، باید چند نفر داخل آن بودند.
اما این سناریویی محدودتر از آن چیزی است که طراحان جنگ ناتو می توانستند بازی کنند برای شکست روسیه. هرگز قرار نبود که قدرت بزرگ به این صراحت تزلزل کند، یا اینقدر نادرست اتحاد را در دشمنانی که برای تفرقه انداختن آن سخت تلاش کرده بود، القا کند.
الگوی اشتباه محاسباتی و اشتباه مسکو کاملاً آرامش بخش نیست. این کشور استفاده از زرادخانه هسته ای خود را به عنوان یک کارت وحشی باقی می گذارد. ما عواقب استفاده از سلاح های هسته ای را برای قربانیان آنها و مردم عادی روسیه می دانیم. اما این امر تاکنون مانع پوتین نشده است.
احتمال اینکه بدترین اسباببازیهای روسیه در مخربترین کاربردشان نیز شکست بخورند – این که دکمه هستهای فقط دود میکند و با زدن آن میچرخد – شاید همان چیزی است که پوتین را عقب نگه میدارد، یا همان رگهای از حفظ خود است که هر حرکت او را هدایت میکند.
شاید این خودخواهی و نزدیک بینی ذاتی سیستم روسیه است که این تهدید را کاهش داده و چنین پاسخ گوسفندی غربی را ممکن ساخته است. سال پیش رو احتمالاً شاهد افزایش تهدید غیرمتعارف روسیه ناامید و خسته شدن آهسته از حمایت غرب خواهد بود، زیرا انتخابات و بودجه ها تحت فشار قرار می گیرد.
اما یک پیروزی گستردهتر در یک سال گذشته به دست آمده است – در آن وحدت هدف و محتوای حمایت غالب شده است، جایی که مسکو به دنبال خودخواهی و تفرقه بود. آن لحظه شفافیت را نمی توان پاک کرد، مهم نیست چقدر طول بکشد.