دیگر سریالهای معاصر که بر دوستیها متمرکز بودند – «دوستان»، «زندگی مجرد»، «ویل و گریس» – هنوز عمدتاً یک مسیر مشترک را دنبال میکردند، با اهداف شغلی، روابط و خانواده نیروی محرکهای که اغلب با نزدیک شدن به پایان نمایشها افزایش مییابد. «ساینفلد» بهجای تکیه بر رویه متداول اواخر فصل یعنی باردار شدن و بچه دار شدن، برعکس عمل کرد و خطوط داستانی را به دیافراگم، اسفنج امروزی و کاندوم اختصاص داد.
علیرغم نیهیلیسمی که توسط شعار «بدون در آغوش گرفتن، بدون یادگیری» (و بیشتر رفتار شخصیتها) پیشنهاد میشود، «ساینفلد» یک جهانبینی و اولویتهایی را به نمایش گذاشت که طراوتبخش و برای من بسیار آرزومندتر و الهامبخشتر بودند. نه علیرغم اینکه اینها افراد معیوب و بی علاقه به کمال بودند، بلکه به خاطر آن بود. حتی با وجود روان رنجوری فراوانشان، در زمان حال زندگی میکردند، به دنبال سرگرمی بودند و به دوستیهای فشرده و بدون تظاهر در قلب نمایش وفادار بودند، دوستیهایی که مردم شما قسمتهای بد شما را میدانند و به هر حال شما را دوست دارند.
امروزه – همانطور که شکاف هایی در نمای فرهنگ شلوغی همچنان گسترش می یابد. به عنوان یک کتابخانه رو به رشد از کتاب ها و مقالات، ارزش استراحت و سرگرمی را ترویج می کند. از آنجایی که افراد بیشتری ازدواج یا فرزندان را به تأخیر می اندازند یا از آنها چشم پوشی می کنند – به نظر می رسد زندگی واقعی با «ساینفلد» نزدیک شده است. حتی از منظری کمتر گلگون، با درک این موضوع که ممکن است تصاویر طولانی مدت بزرگسالی مانند گذشته قابل دستیابی نباشند، این نمایش قابلیت ارتباطی تازه ای به خود گرفته است و دلایل جدیدی برای طنز کمی خود تحقیرکننده ارائه می دهد.
در پایان پایان سریال، که توسط 76 میلیون تماشاگر غیرقابل تصور تماشا میشد، این باند پس از آن دادگاه به زندان میافتد که در آن رژه شاهدان شخصیتها که بسیاری از آنها در 9 فصل مورد ظلم متهمان قرار گرفتهاند، گواهی میدهند. به رفتار غیر اخلاقی آنها (برای ثبت، من با این اپیزود مبارزه کردم – مانند بسیاری از فینال های کمدی کمدی – برای دور شدن بیش از حد از حال و هوای متمایز سریال، منبع اصلی عشق من.)
اما اگر از زاویهای دیگر به آن نگاه کنید و کمی حماقت را کنار بگذارید، ممکن است استعارهای در مورد کسانی که به فیلمنامه پایبند نیستند به دست آورید و به جای آن انتخاب کنید که بیشرمانه خود را در فرهنگی غرق کنند که به ندرت از زیادهروی بدون احساس گناه قدردانی میکند. سلول آنها برای افرادی بود که حاضر به شرکت در آن نشدند، اما حداقل همدیگر را داشتند.
به نوعی، تفکر عمیق من در مورد آن ممکن است با روح «ساینفلد» که معروف به نمایشی درباره هیچ شناخته می شود، مغایرت داشته باشد. خوب، باشه. در آن صورت، Yada yada Yada، معلوم شد که تقریباً در مورد همه چیز است.