هنگامی که شروع به استفاده از ChatGPT می کنید، تقریباً نمی توانید آن را متوقف کنید. شما با اعلان های بی اهمیت و فریبنده شروع می کنید: این مسئله ریاضی را انجام دهید. چند دستور غذای گیاهی با کلم بروکلی و نخود را به من بگویید. چه چیزی اول آمد، جوک یا بند بند؟
اما از آنجایی که چت ربات هوش مصنوعی به راحتی امکانات شما را ارسال می کند، شما شروع به جدی تر گرفتن آن می کنید. در طول هفتهها و ماهها با آن سر و کله میزنید، تواناییها و کاستیهایش را میآموزید، امکانات آن را برای خوب و بد، پتانسیل آن برای فراگیر شدن و ناگزیر بودن تصور میکنید. به زودی، ChatGPT شروع به ایجاد یک شیار در زندگی شما می کند. حالا شما به طور دیگری به آن فکر می کنید – کمتر به عنوان یک اسب در حال رقص تا به عنوان یک اسب کار. متوجه میشوید که برای کارهای بزرگ و کوچک به سراغ آن میروید، و اگرچه اغلب شکست میخورد، اما آنقدر مفید به نظر میرسد که بتوانید تصور کنید افراد زیادی به زودی به آن وابسته خواهند شد.
فقط چند بار در زندگی ام این حس خزنده امکان را با یک فناوری جدید تجربه کرده ام. آخرین بار آیفون بود. بقیه احتمالاً جستجوی گوگل و خود اینترنت بودند. همه اینها در آغاز راهگشا بودند، اما هیچ کدام یک شبه چیزی را تغییر ندادند. در عوض، آنچه متقاعدکنندهتر بود این بود که چقدر آسان بود تصور کنیم که آنها برای افراد بیشتر و بیشتر مفیدتر شوند. پنج سال پس از رونمایی اپل از آیفون، به نظر میرسید که یک اپلیکیشن برای همه چیز وجود دارد و تقریباً نیمی از بزرگسالان آمریکایی صاحب یک گوشی هوشمند بودند. پنج سال پس از آن، بیش از سه چهارم این اتفاق افتاد و فکر کردن به چیزی که گوشیهای هوشمند تغییر نکرده بودند، سخت بود.
ChatGPT به همان اندازه بزرگ است. کمتر از پنج ماه از انتشار چت بات شرکت هوش مصنوعی OpenAI می گذرد. ChatGPT از کامل بودن فاصله زیادی دارد. OpenAI همچنان از آن به عنوان “پیش نمایش تحقیق” یاد می کند. با این حال، همانطور که همکاران من در The Upshot اخیراً مستند کرده اند، پزشکان، مهندسان نرم افزار، نویسندگان داستان، والدین در خانه و بسیاری دیگر از قبل شروع به تکیه بر هوش مصنوعی برای کارهای مهم کرده اند.
این حسابها تجربه من را تکرار میکنند. از آنجایی که یاد میگیرم چه کاری میتواند انجام دهد و چه کاری نمیتواند، ChatGPT جایگاه ثابتی را در گردش کار من و در نگرانیهای من به دست آورده است. من مدام به وظایف جدید برای آن فکر میکنم، به روشهای مختلفی که ممکن است شغل من و صنعت رسانه بزرگتر را تغییر دهد، و به سؤالات اخلاقی، حقوقی و فلسفی جدیدی که برای روزنامهنگاری و نحوه دریافت اخبار مردم ایجاد میکند، فکر میکنم.
روزنامهنگاران فنآور دیگری که من میشناسم تجربههای مشابهی را تجربه کردهاند: ناگهان، ما چیزی شبیه یک جت پک برای کارمان داریم. مطمئنا، جت پک تا حدی باگ است. بله، گاهی اوقات خراب می شود و می سوزد. و قوانین استفاده از آن مشخص نیست، بنابراین باید بسیار مراقب آن باشید. اما گاهی اوقات اوج می گیرد و وظایفی را که ساعت ها به چند دقیقه و گاهی از دقیقه تا چند ثانیه طول می کشد کاهش می دهد.
به احتمال زیاد سالها آزمون و خطا – شاید خطای بزرگ – طول می کشد تا بفهمیم چگونه باید در این حرفه جا بیفتد. استیو دونز، معاون سردبیر روزنامه تایمز، به من گفت که یک گروه کاری در اتاق خبر در حال حاضر در حال توسعه دستورالعملها و بررسی فرصتهای استفاده از چتباتها توسط روزنامهنگاران در روزنامه است.
حتی در حالی که ما در حال کشف همه اینها هستیم، به نظر من، این کاملاً واضح به نظر می رسد: زودتر از دیرتر، چیزی مانند ChatGPT به بخشی منظم از بسته های ابزار روزنامه نگاران تبدیل خواهد شد.
در اینجا چند راه وجود دارد که من از آن استفاده کرده ام:
کلمه یاب. یکی از نگرانیهای رایج در مورد ChatGPT این است که مردم محتوای آن را به عنوان محتوای خود منتشر میکنند، اما من فکر نمیکنم که این موضوع هنوز در راه است. ChatGPT نویسندهای بسیار بداخلاق است – نثر آن کسلکننده و مملو از کلیشهها است («شرایط انسانی»، «آغاز فروتن»، «پیروزی بر ناملایمات»، برف).
با این حال، جایی که واقعاً کمک میکند، پیدا کردن کلمه یا عبارت کاملی است که در احضار آن مشکل دارید. در استعاره جت پک در بالا، ابتدا نوشته بودم که وقتی جت پک کار میکند، «جیغ میزند». می دانستم که «فریاد» درست نیست. قبل از ChatGPT ممکن بود از یک اصطلاحنامه استفاده می کردم یا فقط سرم را به دیوار می زدم تا کلمه درست به من برسد. این بار فقط کل پاراگراف را به ChatGPT وصل کردم و از آن افعال جایگزین خواستم. «بالا رفتن»، پیشنهاد اصلی آن، فقط کلمه ای بود که از من طفره رفته بود.
ممکن است این یک برد کوچک به نظر برسد، اما این چیزها جمع می شوند. من دقایق بسیار دردناکی از زندگی ام را صرف جست و جوی ذهنم برای یافتن کلمه مناسب کرده ام. ChatGPT این مشکل را به گذشته تبدیل می کند.
گیر کردن. نیکلاس کارلسون، سردبیر جهانی Insider، هفته گذشته یادداشتی را برای اعضای کارکنان خود ارسال کرد و آنها را تشویق کرد تا با احتیاط آزمایش ChatGPT را آغاز کنند. کارلسون به طور گسترده از چت بات استفاده کرده است، و به من گفت که آن را به عنوان یک «پردازنده کلمه دو نفره» در نظر گرفته است که می تواند به افراد کمک کند تا بر موانع معمول در نوشتن غلبه کنند.
مشکل انتقال را در نظر بگیرید – شما دو بخش از یک مقاله را نوشتهاید و در تلاش هستید که یک پاراگراف بنویسید که خواننده را از یک قسمت به قسمت دیگر میبرد. اکنون می توانید هر دو بخش را به ChatGPT وصل کنید و نظرات آن را بپرسید. انتقال پیشنهادی ChatGPT احتمالاً عالی نخواهد بود، اما حتی ایدههای بد نیز میتوانند به غلبه بر یک بلوک کمک کنند. کارلسون به من گفت: “به عنوان یک نویسنده، دوست دارم از یک ویراستار ایده بگیرم تا آن را بازنویسی کنم تا زمانی که به من برسد.” ChatGPT به عنوان آن ویرایشگر عمل می کند – دوست همیشه در دسترس و پرخاشگر شما.
خلاصه کردن. هنگامی که اخبار پیچیده و بزرگ منتشر می شود – حکم دادگاه، گزارش درآمد، فرم های افشای مالی یک سیاستمدار – سردبیران و خبرنگاران اغلب باید به سرعت اصل خبر را تعیین کنند تا بفهمند چگونه آن را پوشش دهند. ChatGPT در این نوع جوشش عالی است: یک سند طولانی به آن بدهید تا موضوعات بزرگ را فوراً و به ظاهر قابل اعتماد بیرون بکشد.
هنگامی که دونالد ترامپ متهم شد، کارلسون از آن به این شکل استفاده کرد: او اسناد اتهام را به ChatGPT داد و از آن خواست یک خلاصه 300 کلمه ای داشته باشد. او به من گفت: “من از یک خبرنگار می خواهم که کل کیفرخواست را بخواند و آن را به خوبی درک کند.” اما در لحظه خبر فوری، کارلسون فقط تصویر بزرگ را می خواست. او گفت: «این کار را انجام داد و مفید بود.
اما یک ثانیه صبر کنید کارلسون چگونه میتوانست مطمئن باشد که خلاصه ChatGPT به اندازه کافی دقیق است که بتواند برای تصمیمگیری درباره نحوه پوشش داستان به آن تکیه کند؟ به طور کلی تر، چگونه یک روزنامه نگار می تواند مطمئن باشد که هر چیزی که ChatGPT می گوید قابل اعتماد است؟
پاسخ کوتاه این است: شما نمی توانید. ChatGPT و دیگر رباتهای چت به ساختن مطالب یا انتشار اطلاعات نادرست معروف هستند. آنها همچنین جعبه سیاه هستند. حتی سازندگان ChatGPT بهطور کامل نمیدانند که چرا برخی از ایدهها را نسبت به دیگران پیشنهاد میکند، یا تعصبات آن به کدام سمت اجرا میشوند، یا راههای بیشمار دیگری که ممکن است خراب شود.
چنین مشکلاتی نیاز به احتیاط زیادی در استفاده از آن دارد – و تا آنجا که من می توانم بگویم، انتشارات محتاطانه عمل می کنند. (کارلسون نیز یک گروه کاری برای ارائه دستورالعملهایی برای استفاده از ChatGPT در Insider ایجاد کرده است.)
راههای بسیار دیگری وجود دارد که میتوانم تصور کنم از ChatGPT در تجارت خبری استفاده شود: یک ویرایشگر میتواند از آن برای ایجاد ایدههای سرفصل استفاده کند. یک تهیه کننده صوتی می تواند آن را برای سؤالات مصاحبه برای مهمان پادکست بپرسد. خبرنگاری که به موضوع جدیدی نزدیک میشود، ممکن است از آن بخواهد که پنج کارشناس را برای صحبت با آنها پیشنهاد کند تا سرعت را بالا ببرند.
اما برخی از این موارد می توانند کاملاً مشکل ساز باشند. اگر ChatGPT در انتخاب منابعی که با آنها صحبت میکنیم یا سؤالاتی که میپرسیم مشارکت داشته باشد، کار روزنامهنگاران تا حدی تحت تأثیر این اوراکل مرموز قرار میگیرد که ما نمیتوانیم سوگیریها و انگیزههایش را ببینیم. (در حال حاضر، نگران نباشید، من به تنهایی و بدون کمک ChatGPT به دنبال Duenes و Carlson هستم.)
کارلسون یک ایده را مطرح کرد که دوست داشتم: به ChatGPT فکر کنم نیمهمنبع موثق او پیشنهاد کرد: «به آن اعتماد کنید، همانطور که میتوانید به یک کافهای که با سه نوشیدنی وانمود میکند همه چیز را میداند، اعتماد کنید. شما همه چیزهایی را که منبع میگوید بررسی میکنید – خیلی وقتها ممکن است بیهوده باشد، اما گاهی اوقات معلوم میشود که حرفهای او میداند در مورد چه چیزی صحبت میکند.
اینگونه است که ChatGPT صنعت من را تغییر می دهد. تصور میکنم سؤالات خاردار مشابه بسیاری از مشاغل دیگر را آزار میدهد. و پاسخ های آسان زیادی وجود نخواهد داشت.
ساعت کاری با فرهاد منجو
فرهاد می خواهدبا خوانندگان تلفنی چت کنید. اگر مایلید با یک ستون نویس نیویورک تایمز در مورد هر چیزی که در ذهنتان است صحبت کنید، لطفاً این فرم را پر کنید. فرهاد چند خواننده را برای تماس انتخاب می کند.