جنگ در اوکراین فقط یک رویداد نظامی نیست. این یک رویداد فکری است اوکراینی ها نه تنها به دلیل برتری نیروهای خود پیروز می شوند. آنها پیروز می شوند زیرا برای یک ایده برتر می جنگند – ایده ای که الهام بخش اوکراینی ها برای جنگیدن سختگیرانه است، ایده ای که الهام بخش مردم سراسر غرب برای ایستادن در پشت اوکراین و پشت سر گذاشتن آن است.
این ایده در واقع دو ایده است که با هم ترکیب شده اند. اولین مورد لیبرالیسم است که دموکراسی، کرامت فردی، نظم بین المللی مبتنی بر قانون را ترویج می کند.
ایده دوم ناسیونالیسم است. ولودیمیر زلنسکی یک ملی گرا است. او نه تنها برای دموکراسی، بلکه برای اوکراین – فرهنگ اوکراین، سرزمین اوکراین، مردم و زبان اوکراین- می جنگد. نماد این جنگ پرچم اوکراین است که یک نماد ملی گرایانه است.
افراد زیادی وجود دارند که لیبرالیسم و ناسیونالیسم را متضاد یکدیگر فرض می کنند. لیبرالیسم در ذهن آنها مدرن و مترقی است. این در مورد آزادی انتخاب، تنوع و استقلال فردی است. در این میان ناسیونالیسم اولیه، بیگانه هراسی، قبیله ای، تهاجمی و طردکننده است.
کشورهای مدرن، با این تفکر، باید سعی کنند احساسات ناسیونالیستی را از بین ببرند و برادری جهانی همه نوع بشر را در آغوش بگیرند. همانطور که جان لنون آواز معروفی داشت: “تصور کنید هیچ کشوری وجود ندارد/ انجام دادن آن کار سختی نیست/ کاری برای کشتن یا مردن/ و همچنین هیچ مذهبی وجود ندارد.”
این افراد همه اشتباه نمی کنند. ناسیونالیسم خون زیادی در دست دارد. اما مشخص شده است که دو نوع ناسیونالیسم وجود دارد: ناسیونالیسم غیرلیبرال ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ و ناسیونالیسم لیبرال زلنسکی. ناسیونالیسم سابق عقب مانده، بیگانه هراس و خودکامه است. ناسیونالیسم دوم آیندهنگر، فراگیر است و جامعهای را حول حاکمیت قانون میسازد، نه قدرت شخصی رهبر حداکثری. روشن شده است که برای بقای لیبرالیسم باید بر بستری از این نوع ناسیونالیسم تکیه بزند.
ناسیونالیسم به مردم احساس تعلق می دهد. کشورها کنار هم نمی مانند، زیرا شهروندان ارزیابی سردی دارند که انجام این کار به نفع خود آنهاست. کشورها با عشق های مشترک برای یک شیوه زندگی خاص، یک فرهنگ خاص، یک سرزمین خاص در کنار هم هستند. این عشقها را باید در دل برانگیخت تا مغز آنها را تحلیل کند.
ناسیونالیسم به مردم احساس معنا می بخشد. ناسیونالیست ها داستان هایی را تعریف می کنند که از گذشته ای باشکوه، اگر شکسته باشد، به آینده ای طلایی کشیده شده است. افراد زندگی می کنند و می میرند، اما ملت ادامه می دهد. مردم احساس می کنند زندگی آنها دارای اهمیت است زیرا آنها در این داستان های ابدی مشارکت می کنند. ییل تامیر در کتاب خود با عنوان «چرا ناسیونالیسم» می نویسد: «آزادی خارج از یک نظام معنابخش توخالی است».
دموکراسی ها برای دفاع از خود در برابر دشمنان خود به ناسیونالیسم نیاز دارند. دموکراسی ها نیز اگر بخواهند کنار هم بمانند به این نوع ناسیونالیسم نیاز دارند. یاشا مونک در کتاب خود به نام «آزمایش بزرگ» تنوع رو به رشدی را که بسیاری از کشورهای غربی از آن بهره می برند تجلیل می کند. اما او استدلال می کند که آنها همچنین به نیروی مرکزگرای «میهن پرستی فرهنگی» نیاز دارند تا نیروهای گریز از مرکز را که این تنوع شعله ور می کند، متعادل کند.
در نهایت، دموکراسی ها برای بازسازی ملت به این نوع ناسیونالیسم نیاز دارند. ملی گرایان لیبرال به یک روایت ملی کهن گیر نکرده اند. آنها دائماً به عقب باز می گردند، گذشته را دوباره تفسیر می کنند، داستان را مدرن می کنند و جامعه را دوباره اختراع می کنند.
در طول دهههای گذشته، این نوع ناسیونالیسم سرسخت اغلب در محافل نخبگان تحصیلکرده بهعنوان گذرا تلقی شده است. من گمان می کنم افراد زیادی در این کشور وجود دارند که به پوشیدن پرچم اوکراین افتخار می کنند، اما با پوشیدن پرچم آمریکا کشته نمی شوند، زیرا می ترسند که آنها را مرتجع، جنجالیست و طبقه پایین نشان دهد.
اولین مشکل این موضع این است که شکاف فرهنگی را بین طبقه تحصیل کرده و میلیون ها آمریکایی که میهن پرستی برای آنها بخش مرکزی هویت آنها است باز کرد. دوم، با پیوند دادن لیبرالیسم با نخبگان جهانی جهان وطنی، لیبرالیسم را مانند سیستمی جلوه داد که برای حفظ امتیازات آن نخبگان استفاده می شود. واکنش منفی طبقاتی پوپولیستی با واکنش ضد لیبرالی ترکیب شد و دموکراسی ها را در سراسر جهان به خطر انداخت. سوم، در را برای افرادی مانند ترامپ باز کرد تا میهن پرستی آمریکایی را به چنگ آورند.
ناسیونالیسم لیبرال به آنچه لیبرال ها معتقد هستند اعتقاد دارد، اما همچنین معتقد است که ملت ها جوامع اخلاقی هستند و مرزهایی که آنها را مشخص می کنند باید امن باشند. بر این باور است که گاهی اوقات بهتر است آمریکاییها را در اولویت قرار دهیم – اتخاذ سیاستهایی که به کارگران آمریکایی برتری بیشتری نسبت به کارگران در جاهای دیگر بدهد. بر این باور است که مهم است که تنوع را جشن بگیریم، اما کشوری که فرهنگ اخلاقی مشترکی ایجاد نکند، احتمالاً خود را تکه تکه خواهد کرد.
ناسیونالیسم آمریکایی مشخصاً یک ناسیونالیسم لیبرال بوده است. از الکساندر همیلتون گرفته تا والت ویتمن تا تئودور روزولت، اغلب ترانهای در ستایش انقلاب لیبرال، قانون اساسی لیبرال و جامعهای متنوع و لیبرال بوده است. ناسیونالیسم ترامپی از آن ناسیونالیسم سنتی آمریکایی سرچشمه نمی گیرد، بلکه نفی آن است.
سرسختی اوکراین نشان می دهد که ناسیونالیسم لیبرال در مواجهه با یک تهدید اقتدارگرا چقدر می تواند قدرتمند باشد. این نشان می دهد که چگونه ناسیونالیسم لیبرال می تواند جامعه را بسیج کند و آن را به دست آوردهای خارق العاده الهام بخشد. این نشان میدهد که یک ناسیونالیسم لیبرال آمریکایی تازهشده چه کاری میتواند انجام دهد، اگر فقط مرکز و چپ میتوانستند بر شرمندگی خود در مورد شور میهنپرستانه غلبه کنند و سنت ملی ما را بپذیرند و دوباره ابداع کنند.
یائل تامیر به این نکته اساسی اشاره میکند: «بنابراین فردگرایی خود محور باید با روحیه جمعگرایانهتری جایگزین شود که ناسیونالیسم میداند چگونه آن را برانگیزد.»