پیام ها دیگر مخلوط نمی شوند.
بر اساس نظرسنجی اخیر واشنگتن پست/ای بی سی نیوز، اکثریت قریب به اتفاق دموکرات ها و مستقل هایی که متمایل به دموکرات هستند معتقدند که بایدن کار خوبی انجام داده است – به ترتیب 81 و 78 درصد. آنها می توانند ببینند که ما به چه کشوری غیرقابل حکومت تبدیل شده ایم، او با وجود این چقدر موفقیت های زیادی کسب کرده است، چقدر خونسردی خود را به طرز تحسین برانگیزی حفظ کرده است (در بیشتر موارد) و چقدر به قول اصلی خود احترام گذاشته است: قرار دادن چیزهای نابالغ و فرساینده. درام دولت ترامپ پشت سر ماست. برای دونالد ترامپ، ما به هدفون های حذف نویز نیاز داشتیم. برای بایدن، سمعک.
سکوت طلایی است
صرف نظر از این، 58 درصد از همان دموکراتها و مستقلها گفتند که میخواهند نامزد دموکرات ریاستجمهوری غیر از بایدن در سال 2024 داشته باشند. به نظر میرسد که آنها او را دوست دارند. آنها ظاهراً از او سپاسگزار هستند. با این حال آنها آماده اند تا او را به حاشیه ببرند.
جمع نمی شود. و فردی که حسابی باید از همه چیز عجیبتر – و سردترین – احساس کند، بایدن است.
او در طی سخنرانی سه شنبه شب خود در مورد وضعیت اتحادیه، به شدت نشان داد که به دنبال انتخاب مجدد خواهد بود. پس این حل و فصل می کند؟ فکر نمیکنم، نه وقتی که متابولیسم سیاست امروز، پیشبینیناپذیری غیرقابل پیشبینی جهان و سن 80 سالگی او را که با افزایش احتمال بدتر شدن سلامتی و بیماری ناگهانی همراه است، در نظر بگیرید.
نگرانی در مورد توانایی او برای تحمل سختی های مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری و بیرون آمدن یک برنده از بین نمی رود. همچنین فراخوانهایی که از او میخواهند عاقلانه برخاسته، کنارهگیری کند و اجازه دهد یک دموکرات جوانتر، شادابتر و پویاتر در مرکز صحنه باشد، نخواهد بود.
میشل گلدبرگ، همکار من تایمز، روز دوشنبه چنین درخواستی را در ستونی صادر کرد. دومش میکنم من با تحلیل او موافقم، از جمله ارزیابی او از یک نیمکت دموکرات عمیقتر و جالبتر از آن چیزی که سرنگونکنندگان دائماً به خود شک دارند. من در نوامبر گذشته در مورد آن نیمکت نوشتم – و حتی فرماندار وس مور از مریلند یا جاش شاپیرو فرماندار پنسیلوانیا را شامل نشدم، رهبران امیدوار کننده ای که سال 2024 برای آنها کمی زود است.
اما با این وجود میخواهم مکث کنم و کاملاً تصدیق کنم که میشل، من و دیگران از بایدن چه کار خارقالعاده و دشواری را میخواهیم.
خوب، برای همیشه طول کشید تا به اوج برسد. این شاید قانعکنندهترین بخش داستان سیاسی او باشد – صبر، پشتکار، انعطافپذیری او. و حالا که بالاخره در قله ایستاده است، به او می گوییم که خیلی راحت نباشد یا از منظره برای مدت طولانی لذت نبرد؟
بایدن با نجات ما از دور دوم ریاست جمهوری ترامپ، ما را از نابودی نجات داد. و بنابراین … کار ما با او تمام شد؟
این فراتر از سرما است. نزدیک به بی رحمی است.
سهشنبه شب، هنگام ایراد سخنرانی وضعیت اتحادیه، انرژی بیشتری از آنچه تصور میشد جمع کرد، به همان اندازه اعتماد به نفس خود را نشان داد و طنز خوبی را منتشر کرد که با بار سنگین ریاست جمهوری در تضاد است. این نوعی اجرا بود که به جهاتی باید شک و تردید مردم را خاموش کند. اما نمی شود.
می دانم چون شک و تردیدهایم برطرف نمی شود. من بریو دوست داشتنی او را در حین بیان اظهاراتش ثبت کردم، اما سکندری هایش را نیز ثبت کردم، لحظاتی که به نظر می رسید راهش را گم کرده بود. او بسیاری از آنها را در سال های اخیر داشته است. مطمئناً تعداد بسیار زیاد دیگری در راه است.
و در حالی که غیرممکن است که بگوییم منظور آنها چیست یا چقدر است، به همان اندازه غیرممکن است که انکار کنیم که آنها می توانند معنایی داشته باشند. که مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری از نظر جسمی و روانی یک اودیسه طاقت فرسا برای هر کسی است، چه رسد به کسی که 80 سال دارد. و اینکه هر بیثباتی بایدن نشان دهد فرصتی برای یک رقیب جمهوریخواه است. این یک نگرانی بزرگ و مشروع است.
بایدن که برای نامزدی دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری 2020 مبارزه میکرد، به ما گفت که او را از دیگر رقبا انتخاب کنیم، زیرا خطرات محروم کردن ترامپ از یک دوره دوم غیرقابل محاسبه بود و او مطمئنترین شرط در برابر ترامپ بود. او کمترین ریسک را داشت.
خب، مخاطرات در سال 2024 فرق چندانی با هم ندارند، چه ترامپ نامزدی حزبش را تضمین کند یا نه، زیرا هر جمهوری خواه پیروز از انتخابات مقدماتی جمهوری خواهان بیرون بیاید، با انکار انتخابات ترامپ، حملات او به نهادهای دموکراتیک، و اشتیاق او به این انتخابات آسیب دیده و فاسد شده است. تحریک، رنجش، تفرقه افکنی او.
بنابراین، دموکراتها باید یک بار دیگر مسیری محتاطانه را طی کنند. این احتیاط تناقض نظرسنجی را که قبلاً به آن اشاره کردم توضیح میدهد، و این احتیاط درس و میراث بایدن است – که او باید به آن نگاه کند. رای دهندگان دموکرات بی ایمان یا بی ثبات نیستند. آنها می ترسند، همانطور که او به آنها گفته بود.
به عبارت دیگر، از زمانی که ترامپ آمده است به حرف های او گوش می دهند. این یک تعریف برای او است. این یک ادای احترام است. باشد که از آن لذت ببرد.
به عشق جملات
ما معمولاً با The Times پایان میدهیم، اما بیایید این هفته را از همینجا شروع کنیم، بهویژه با توجه به توصیف فوقالعاده ویکتوریا کیم از زندگی (و رانندگی) در دامنههای ناهموار بیگ سور: «او به آب چکان، به سنگهای کوچک و بزرگ و غلتیدن صخرهها گوش میداد. – نشانههایی که نشان میدهد زمین یکبار دیگر میخواست غرور کسانی را که زمانی مناسب میدانستند جادهای به سمت کوههای سانتا لوسیا حک کنند، جایی که مستقیماً در اقیانوس فرو میروند، مسخره کند. (با تشکر از کلایو مستین، از پارکسویل، بریتیش کلمبیا، برای نامزدی این جایزه.)
همچنین در روزنامه تایمز، سوزان دومینوس نزد دکتر رفت: «دومین ملاقات من با این متخصص زنان بود، زنی که من را شیک، حرفهای و کمی عجله کرد، که قابل انتظار بود، زیرا او بخشی است. از یک گروه بزرگ مراقبتهای بهداشتی – نوعی که باعث میشود فکر کنید ترجیح میدهید به خاطر هر مشکلی که دارید بمیرید تا اینکه یک بار دیگر در درخت تلفن آن حرکت کنید.» (دافنه چلوس، بولدر، کولو، و لیز رگولا، هکن ساک، نیوجرسی، در میان دیگران)
نیکلاس کریستوف کلمات مختلفی را در لیست ممنوعیت پروازهای سرزنش کنندگان زبانی زیر سوال برد: «در مورد دوستان من که بی خانمان هستند، چیزی که آنها آرزوی آن را دارند این نیست که بی خانمان خوانده شوند. آنها مسکن می خواهند.» (جان جاکوبی، کمبریج، ماساچوست.)
میشل کوتل پیشنمایش سخنرانی وضعیت اتحادیه را ارائه کرد: «یک سؤال که همیشه در طول سخنرانیهای بزرگ ریاستجمهوری با خود نگرانی دارد: در مقیاس 1 نسبت به لورن بوبرت، اعضای حزب مخالف چقدر بیاحترامی رفتار خواهند کرد؟» (الین والتر، سیراکوز، نیویورک)
آدام لیپتاک به اغماض فرضی که تد کروز، که به پرینستون رفته بود، نسبت به فارغ التحصیلان آنچه که «پیچکهای کوچک» میدانست، مانند براون و دانشگاه پنسیلوانیا، ابراز کرد: «این ممکن است به نظر شما به طرز وحشتناکی نازکتر از بالون نخبهگرایی باشد.» (هنری فون کوهورن، پرینستون، نیوجرسی)
و Clay Risen به جایگاه نمادین Peeps، شیرینی های ختمی عید پاک ادای احترام کرد: «این یک نوع سلبریتی فرهنگ پاپ است که یک بار Mounds را حسادت می کند.» (اندرو وولف، بروکلین، نیویورک)
اکونومیست یک تفریح زمستانی را مورد بررسی قرار داد: «در اسرائیل باستان، قدم زدن شخصی بر روی یک آب، معجزه بود. در مینه سوتا، این فقط به این معنی است که فصل ماهیگیری در یخ است. (ریچ قیچی، ساراسوتا، فلوریدا، و بیل اسمیت، تورنتو)
در USA Today، رکس هاپکه از تعاملات بایدن با جمهوریخواهان هویکرده سهشنبه شب شگفتزده شد: «هیچوقت چیزی شبیه به آن را در یک سخنرانی وضعیت اتحادیه ندیدهام – آنها مثل یک دسته لمینگ به سمت او دویدند و با چشمک و چشمک به او دویدند. پوزخند، مودبانه آنها را به سمت صخره راهنمایی کرد. (رودی برینولفسون، مینیاپولیس، و میلی بامبوش، آتلانتا، در میان دیگران)
در The San Francisco Chronicle، Soleil Ho مسیر وعدههای غذایی رستورانها را از اوایل سال 2020 به بعد ردیابی کرد: «غذا خوردن در خارج از خانه بسیار جالب شد. و سپس، پس از عقب نشینی محدودیتهای کووید، ابهت تازه و عجیبی به خود گرفت، مانند فریاد غمانگیز و هیجانانگیزی که ممکن است پس از یک هفته سکوت از راه بیندازید.» (دیوید زیلونکا، سانفرانسیسکو)
و در آتلانتیک، سوفی گیلبرت زمان حضور یک سمبل جنسی آمریکایی با نام کوچک پاملا را چنین توصیف کرد: «در دهه 90، اندرسون یکی از مشهورترین زنان جهان، پردرآمدترین بازیگر زن در بین پربیننده ترین ها بود. شوی تلویزیونی (که می تواند «Baywatch» باشد)، لباس شنای قرمز مایوی او و فرهای بلوند جعبه ای که دیوارهای اتاق خواب بیشتری را نسبت به شروین ویلیامز می پوشاند. (پگی کرو، اشویل، NC)
برای نامزد کردن بخشهای مورد علاقه از نوشتههای اخیر تایمز یا سایر نشریات برای ذکر در «برای عشق جملات»، لطفاً به من ایمیل بزنید. اینجا و نام و محل زندگی خود را ذکر کنید.
آنچه می خوانم، می نویسم و می گویم
دامنه شادی و آرامش زیادی وجود دارد که به شیدایی منتهی میشود، و این حالتی است که ریگان وقتی از یک سفر کاری چند روزه برمیگردم، مانند آخر هفته گذشته، تا او را از “لژ” سگهایی که گاهی اوقات سوارش میکنم، بازگردانم. .
او خودش را به سمت من پرتاب می کند، می پرد و بعد دیوانه وار در دایره می دود در حالی که این صداهای گوش خردکن را می دهد که دقیقاً پارس نیستند و کاملاً فریاد نمی زنند، اما قطعاً نتیجه انفجار احساسات در بطری هستند. تصور میکنم که او مرا با شیوههایی که از آنها محروم شده است، تشویق میکند، به من توصیه میکند که خیانت کردهام و توبهام را ترسیم میکند، با سفر به استارباکس در همان نزدیکی برای یک «فنجان تولهسگ» خامه فرم گرفته.
اما چیزی که واقعاً مرا جذب میکند – دلیلی که من این را به اشتراک میگذارم، ارتباط آن فراتر از ما عاشقان سگ است – رفتار او دقایقی بعد است، وقتی به خانه میرسیم و او از ماشین میپرد. او تا مرکز حیاط جلویی زوم می کند، بهترین نقطه دید را پیدا می کند و یک جارو بصری از بن بست انجام می دهد، گویی می خواهد مطمئن شود که چیزی تغییر نکرده است. سپس با زیپ وارد خانه می شود و اتاق به اتاق بازرسی مشابهی انجام می دهد.
کاسه های آب و غذای او، در گوشه ای از آشپزخانه: چک کنید.
تخت اصلی او، درست در کنار آتشدان در اتاق نشیمن: بررسی کنید.
تخت دیگر او، در یک اتاق اضافی در طبقه بالا: بررسی کنید.
من تختی که هر وقت بخواهد روی آن می پرد: چک کنید.
فهرست او روشمند است و وقتی تمام شد، احساس راحتی، امنیت و رضایتی که بر او می نشیند و از او ناشی می شود، محسوس است. اگر صدا و فیلمنامه داشت، آن ها می توانستند جودی گارلند در «جادوگر شهر اوز» باشند. هیچ جا مثل خونه نمیشه.
او نمی تواند، مانند من، بداند که ما چقدر خوش شانس هستیم که این یکی را داریم. اما با این وجود میتواند آن را بچشد، و برای من واضح است که دقیقاً همین کار را میکند، وقتی که از روزهای عدم اطمینان و سردرگمی کاسته شده، روی یکی از آن تختها فرو میریزد و به خواب عمیقی غیرقابل درک فرو میرود.
به او نگاه می کنم و چیزی بیش از یک تپه خز ابریشمی می بینم. من معنی و هدیه را می بینم، در دنیایی که اغلب ما را بدون هشدار از مردم و مکان هایی که دوستشان داریم جدا می کند، پناهگاهی که همه چیز همانگونه است که تو آن را ترک کرده ای. جایی که دفاع شما می تواند پایین بیاید. و جایی که می توانید آرامش کافی برای رویاپردازی پیدا کنید.